کد مطلب:233414 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:285

متن روایت
این روایت مطابق متن كتاب «الكافی» 198 / 1، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته آورده شده است.

امام علیه السلام چنین فرمودند: ای عبدالعزیز! مردم نمی دانند و در اندیشه و نظرشان فریب خورده اند. خداوند هنگامی پیامبرش را از دنیا برد كه دینش را كامل كرده و قرآن را - كه روشن گر همه چیز است - بر آن حضرت نازل كرده بود. در قرآن حلال، حرام، احكام و تمام آنچه كه مردم به آن نیاز



[ صفحه 19]



دارند، بیان شده است؛ چرا كه خداوند خود فرموده: «ما در این كتاب هیچ چیزی را فرو گذار نكردیم».

و در حجةالوداع - كه اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله بود - این آیه را نازل كرد: «امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم». و براستی كه امامت نشانه ی تمامیت دین است.

پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا نرفت مگر این كه نشانه های دین را برای امتش تبیین فرمود و راه را برایشان آشكار ساخت و آنان را در مسیر حق قرار داد و علی علیه السلام را به عنوان امام و راهنمای ایشان تعیین فرمود و تمام آنچه را كه امت به آن نیاز داشت، بیان كرد. بنابراین هر كس گمان كند خداوند دینش را كامل نكرده، در حقیقت كتاب خدا را رد كرده است و هر كس كتاب خدا را رد كند، كافر است.

آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امت آگاهند، تا انتخاب آنان در آن مورد، قابل قبول باشد؟!

امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگ تر، جایگاهش والاتر و كرانه هایش دورتر و عمقش ژرف تر از آن است كه مردم با خرد خود به آن دست یابند، یا به آرا و عقاید خود آن را دریابند، تا بتوانند با انتخاب خود امامی برگزینند.

امامت مقامی است كه خداوند، ابراهیم خلیل را در مرتبه ی سوم - بعد از نبوت و خلت - به آن اختصاص داد و به چنین فضیلتی مشرفش فرمود و با این مقام نامش را پر آوازه كرد و خطاب به او فرمود:«ای ابراهیم! تو را به عنوان امام مردم، برگزیدم». و ابراهیم علیه السلام با مسرت تمام عرض كرد: «آیا از فرزندان و نسل من هم امام بر می گزینی؟» خداوند فرمود: «عهد من به ظالمین نمی رسد».



[ صفحه 20]



این آیه ی امامت هر ستمگری را تا روز قیامت باطل كرد و امامت ویژه ی خواص و پاكان شد. آن گاه خداوند با قرار دادن امامت در خاصان و پاكان نسل وی، او را گرامی داشت و فرمود: «و به او اسحاق و یعقوب را - اضافه بر خواسته اش - بخشیدیم و همگی آنان را از شایستگان قرار دادیم. آنان را امامانی مقرر داشتیم تا به امر ما هدایت كنند و انجام كارهای نیك و اقامه ی نماز و پرداخت زكات را به آنها وحی كردیم و آنان بندگان ما بودند».

امامت، همواره در نسل ابراهیم علیه السلام باقی بود و یكی پس از دیگری، نسل به نسل آن را به ارث می بردند، تا این كه پیامبر ما صلی الله علیه و آله وارث آن گردید و خداوند می فرماید: «سزاوارترین و شایسته ترین مردم - در انتساب به ابراهیم - كسانی هستند كه از او پیروی كرده و نیز این پیامبر و كسانی كه ایمان آوردند از آنان می باشند و خداوند یاور مؤمنان است».

پس این امامت مخصوص حضرت رسول صلی الله علیه و آله گردید و به فرمان خداوند آن را به عهده ی علی علیه السلام نهاد و سپس در میان فرزندان برگزیده ی او - كه خداوند به آنها علم و ایمان عطا فرموده بود - قرار گرفت. خداوند می فرماید: «كسانی كه به علم و ایمان به آنها داده شده (ائمه معصومین علیه السلام)به مجرمین گویند: شما در كتاب و علم خدا تا روز قیامت در عالم برزخ درنگ كرده اید و امروز همان روز قیامت است».

بنابراین، چون بعد از حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبری نیست، امامت تا روز قیامت تنها در فرزندان علی علیه السلام باقی خواهد بود.

حال، این نادانان از كجا و به چه دلیل، از پیش خود، امام انتخاب می كنند؟!

امامت، مقام پیامبران است و میراث اوصیا. امامت جانشینی خداست و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و منزلت امیرالمؤمنین است و میراث امام حسن و امام حسین علیه السلام.



[ صفحه 21]



به حق، امامت، زمام دین و مایه ی نظام و انتظام مسلمین است و صلاح دنیا و سبب عزت مؤمنین. امامت پایه ی بالنده ی اسلام و شاخه و ثمره ی والای آن است. به واسطه ی امام است كه نماز، روزه، زكات، حج و جهاد به كمال خود می رسند و فی ء [1] و صدقات افزونی می یابند، حدود و احكام جاری می گردند،مرزها حفظ و حراست می شوند.

امام علیه السلام حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می كند. حدود خدا را اجرا و از دین او دفاع نموده، با حكمت و اندرز و دلیل برتر،مردم را به راه پروردگارش فرا می خواند.

امام علیه السلام چون خورشید فروزانی است در افق كه از دسترس دستها و دیدگان بدور است و نورش عالم را منور ساخته است.

امام علیه السلام چراغ فروزان و نور درخشان است و ستاره ای راهنما در دل تاریكی ها و در گذر شهرها و كویرها و گرداب دریاهاست.

امام علیه السلام آب گوارایی است برای تشنگان،و راهنمای هدایت و منجی از هلاكت است. امام علیه السلام همچون آتش است در بلندی های بیابانها كه گرما بخش سرمازدگان است و راهنمای مهلكه ها و هر كه از او جدا شود، هلاك می گردد. امام علیه السلام ابری است پر باران و بارانی است پر بركت، خورشیدی است فروزنده،آسمانی سایه افكن و زمینی گسترده، او چشمه ای جوشنده است و بركه ای پر آب و باغی پر گل.

امام علیه السلام همدم است و رفیق و مانند پدر، مهربان. برادری همزاد است و مادری دلسوز نسبت به كودك خود، و در گرفتاری و سختی، پناه گاه بندگان است.



[ صفحه 22]



امام علیه السلام امین خدا در میان خلقش، حجت او بر بندگانش، خلیفه ی او در سرزمینش، دعوت كننده به سوی او و مدافع حرمت های الهی است.

امام علیه السلام از گناهان پاك است و از عیبها مبرا، علم مختص او و خویشتن داری نشانه ی اوست.

امام علیه السلام یگانه ی زمان خویش است، كه نه كسی با او هم طراز است و نه دانشمندی با او برابر. جای گزین و نظیر ندارد. فضیلت ها همه به او اختصاص دارد، بدون این كه در طلب آن رفته و آن را كسب كرده باشد. این كمالات امتیازی است كه خدا به فضل خود به او عنایت فرموده است.

بنابراین چه كسی می تواند امام را بشناسد یا او را انتخاب كند؟ نه، هرگز! هرگز! این جاست كه خردها سرگشته، عقلها سرگردان شده و دیده ها بی نور می گردد. بزرگان احساس كوچكی می كنند، حكیمان متحیر می شوند، اندیشه ی خردمندان قصور می یابد، خطیبان در می مانند، اندیشمندان قادر به دركش نیستند، شعرا وامانده،ادیبان عاجز و بلیغان از آن ناتوانند كه شأنی از شؤون امام یا فضیلتی از فضایلش را توصیف كنند و همگی به عجز و كوتاهی خود اقرار می كنند.

چگونه امام به تمامی عظمت خویش به وصف در آید؟! و یا كنه و حقیقت كار او فهمیده شود؟! چگونه می توان كسی چون او یافت كه جای او گیرد و دیگران را مستغنی از وی كند؟!

نه، هرگز ممكن نیست! و حال آن كه نسبت به امام و وصف كنندگانش همچون ستاره ها و دست مردم است. پس انتخاب مردم كجا و این مقامات كجا؟! عقل و اندیشه ها كجا و درك این منزلت كجا؟! كجا می توان چنین شخصیتی یافت؟!



[ صفحه 23]



گمان می برند كه امام علیه السلام در غیر خاندان رسول خدا، محمد صلی الله علیه و آله، یافت می شود؟! به خدا كه نفسشان به آنان دروغ گفته و بیهوده آرزو بردند. به قله ای بلند و دشوار صعود كرده اند كه پاهایشان از آن خواهد لغزید و به پایین خواهند افتاد. خواستند با خرد سرگشته و ناقص خود و با آرای گمراه كننده ی خویش، تعیین امام كنند؟! پس جز دوری از حق بهره ای نبردند. خدا آنان را بكشد! به كجا منحرف می شوند؟! در صدد كاری بس دشوار بر آمده و خلاف حق سخن گفته اند. به گمراهی عمیقی دچار گشته و در سرگردانی فرو رفتند؛ زیرا با آگاهی امام را ترك كرده اند. شیطان كارهایشان را در نظرشان بیاراسته و آنان را از راه حق بازداشته، حال آن كه بینا و بصیر بودند. [2] .

آنان از انتخاب خدا و رسول و اهل بیتش علیه السلام روی گردان شده و به انتخاب خویش روی آوردند، در حالی كه قرآن ندا می دهد كه: «این پروردگار توست، هر چه را بخواهد می آفریند و بر می گزیند. آنان را حق انتخابی نیست. منزه است خدا و از هر چه برایش شریك قائل شوند برتر است». و می فرماید: «آن گاه كه خدا و رسولش به كاری دستور دادند، هیچ مرد و زن مؤمنی از پیش خود حق انتخاب نخواهد داشت».

و می گوید: «شما را چه می شود؟ چه سان داوری می كنید؟ آیا شما را كتابی آسمانی است كه از آن می خوانید و آنچه اختیار می كنید در آن است، یا با ما پیمانی - پایدار تا قیامت - بسته اید كه به هر چه حكم كنید حق با شما باشد؟ از ایشان بپرس كدام یك از آنان چنین چیزی را ضمانت می كنند؟ آیا آنان را شریكانی است؟ اگر راست می گویند شریكان خود را بیاورند».



[ صفحه 24]



و فرموده است: «آیا در قرآن نمی اندیشند؟ یا بر دلهاشان قفلهاست؟ یا خدا بر دلهایشان مهر نهاده است، در نتیجه آنان نمی فهمند؟»

و نیز: «آنان گفتند: شنیدیم، در حالی كه نمی شنوند. بدترین جنبندگان در نزد خدا افراد كر و لالی هستند كه اندیشه نمی كنند و اگر خدا خیری در آنان می یافت، شنوایشان می ساخت و اگر هم آنان را شنوا ساخته بود، روی بر می تافتند و روی گردان می شدند».

یا این كه گفتند: شنیدیم و نافرمانی كردیم. آری! منصب امامت اكتسابی نیست، بلكه فضلی است از جانب خدا كه به هر كس بخواهد، عطا می فرماید و خداوند دارای فضلی عظیم است.

پس چگونه ایشان می توانند امام انتخاب كنند؟ در صورتی كه امام عالمی است كه جهل در او راه ندارد. فرمان روایی است كه نمی ترسد و عقب نشینی نمی كند. معدن قداست است، پاكیزگی، طاعت، زهد، علم و عبادت است.

دعای خاص پیامبر صلی الله علیه و آله در حق او بوده [3] و از نسل پاك فاطمه ی بتول است. در نسب او هیچ شبهه و عیبی نیست و هیچ كس در شرافت نژاد به وی نمی رسد. از خاندان قریش و از برجستگان بنی هاشم و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و مورد پسند خداست. شرافت اشراف است و زاده عبد مناف.

علمش دائما رو به فزونی [4] و حلمش كامل است. بر امر امامت توانا و به نحوه ی اداره ی امور امت عالم و آگاه است. اطاعتش واجب، قائم به امر خدا و خیر خواه بندگان و نگهبان دین خداست.



[ صفحه 25]



خداوند به پیامبران و امامان علیه السلام توفیق عطا می فرماید و از علم و حكمت مخزون خود علومی به آنان می دهد كه به دیگران نداده. از این رو علم آنان برتر و بالاتر از دانش مردم زمانشان می باشد. این فرمایش خداست كه: «آیا آن كه به حق راه می نماید به متابعت سزاوارتر است، یا آن كه به حق راه نیافته و خود نیازمند هدایت است؟ شما را چه می شود؟! چگونه حكم می كنید؟!»

و فرمود: «به هر كس حكمت عطا شد، خیر فراوان داده شده است.» و درباره ی طالوت بیان داشته: «خدا او را بر شما برگزید و به او افزونی در علم و قدرت جسمانی اعطا فرمود و خدا پادشاهی خود را به هر كه خواهد عطا می كند كه خداوند غنی، توانمند و داناست».

و نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته است: «خداوند بر تو كتاب و حكمت نازل فرمود و چیزهایی به تو آموخت كه پیش از این نمی دانستی و خدا لطف بزرگ خود را بر تو ارزانی داشت».

و نسبت به امامان اهل بیت و عترت و ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده: «... آیا مردم به خاطر نعمتی كه خدا از فضل خویش به آنان (ائمه علیه السلام) ارزانی داشته، حسد می برند؟! در حالی كه ما به خاندان ابراهیم علیه السلام كتاب و حكمت دادیم و فرمان روایی بزرگ ارزانی داشتیم. پس بعضی از آنان به ایشان ایمان آورده و بعضی نیز (مردمان را) از راه حق باز داشتند و آتش افروخته ی جهنم آنان را كفایت می كند».

زمانی كه خداوند كسی را برای اصلاح امور بندگانش برگزیند، به او شرح صدر و آمادگی كامل این كار را عنایت می فرماید و چشمه های حكمت را در دلش می جوشاند و علمی به او الهام می كند كه در جواب هیچ سؤالی درمانده نشده و در پاسخ صحیح متحیر نگردد. پس او معصوم، تأیید شده با توفیق



[ صفحه 26]



الهی، بی عیب و نقص و از هر گونه خطا و لغزشی در امان است. خدا او را به این صفات امتیاز بخشیده تا دلیل و حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفریدگانش باشد و این بخشش و كرم خداست، به هر كس بخواهد عطا می كند و خدا دارای فضلی عظیم است.

حال آیا مردم توان آن را دارند كه چنین كسی را انتخاب كنند؟! و آیا ممكن است برگزیده ی آنان این گونه باشد تا او را پیشوا سازند؟!

به خانه ی كعبه سوگند كه این مردم از حق تجاوز كردند و كتاب خدا را پشت سر انداختند. تو گویی كه نمی دانند، در صورتی كه هدایت و شفا در كتاب خداست. اینان كتاب خدا را دور انداختند و از هوس خود پیروی نمودند. خداوند هم ایشان را نكوهش كرده و دشمن داشت و تباه نمود و فرمود: «و كیست گمراه تر از آن كس كه بی آنكه راهنمایی از خدا خواهد از پی هوای نفس خویش رود؟ بدرستی كه خدا مردم ستمكار را هدایت نمی كند».

و گفت: «هلاكت و بدبختی بر آنان باد، و خدا اعمالشان را باطل كند». و فرمود: «خدا و مؤمنان كار ایشان را سخت ناپسند و دشمن می دارند، این چنین خدا بر دل هر متكبر جباری مهر می نهد».

درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و خاندان او باد!



[ صفحه 27]




[1] «في ء» به غنايمي گفته مي شود كه بدون جنگ و خونريزي به دست مسلمين مي افتد.

[2] اشاره به بخشي از آيه 38 سوره ي عنكبوت.

[3] مثل: «اللهم وال من والاه» و يا «اللهم اذهب عنهم الرجس» و امثال آن. و يا اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله فقط او را به امامت خوانده است.

[4] علوم ائمه شب هاي جمعه زياد مي شود. ر. ك: «الكافي» 253 / 1، باب في أن الأئمة عليه السلام يزدادون في ليلة الجمعة.